سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از هر طرف از هر سو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

من می جنگم

گاه به این می اندیشم که چرا عدالت همیشه به معنای واقعی آن نیست.

قوانین حاکم مدتهاست که دچار تضاد شده است.

اعتماد به همه زمانی نیک شمرده میشد،مگر آنکه عکسش ثابت شود ولی حالا عدم اعتماد یک قانونه مگر آنکه عکسش ثابت شود که اون هم در این دنیا که لبریز از انسانهای متزور و ریاکاره مثل مو از ماست بیرون کشیدنه.

این که حقیقت زندگی رو درک کنی خیلی سخته..... انسانهایی رو می بینی که در قلمرو قدرت دست به هر کاری میزنند.

چرا نمی خواهیم همه باور کنیم که ما یکسانیم.چیزی نداریم که مزید بر بلندی ما باشه.

ما همه بلند مرتبه ایم.از همون ابتدای تولد که روح خداوند در ما دمیده شده سربلندیم.

چه چیزی رو با فریادها،بدگویی ها و ریاکاری ها میخواهیم تا به هم ثابت کنیم؟؟؟

میخواهم فریاد بزنم که بابا بازی بسه!!!!!!!!!!!!!!!!!

اما فریادم جز در نهاد خودم برای کسی قابل شنیدن نیست.

هیچ وقتن یادم نمیره که در فیلم خانه ای روی آب استاد فرمان آرا در جائی مادر دختری که خطایی رو مرتکب شده بود بهش گفت: زندگی همین بوده...دختر هم جواب داد فکر نکنم به این گندی بوده باشه.واقعاً هم همین طوره...

حس وحشتناکی است این حس....

درونم را به آتش میکشه.

اینکه می بینم آنکه به او آموختم درشرایطش نیاموخت و زمانی آموخت که در جبهه مقابلم قرار گرفت و مثل شاگردی خوب هر آنچه آموخته بودم را در مقابل خودم سلاح کرد.

آنکه برای اهدافش تلاش کردم و نهایتاً آب پاکی روی دستم ریخت و به جای سپاس عصیان کرد.

بیزارم از تمام انسانهایی که پیر و جوان چیزی غیر از حرکت در مسیر باد ندارند و در راستای رسیدن به حقوقشان تلاش نمیبرندو گله مند هم هستند.

اما من همیشه تلاش برده و خواهم برد.

 ایمان دارم که حقم دادنی نیست ، گرفتنی است.

به هر قیمتی که شده باشد از حقوق انسانیم نمیگذرم.

من می جنگم چون هستم.